تنهایی منجر به ابتلا به دیابت نوع دوم میشود!
تاریخ انتشار: ۲۳ اردیبهشت ۱۴۰۲ | کد خبر: ۳۷۷۳۷۱۴۹
طبق تحقیقات، تنهایی عاملی خطرناک برای بیماران مبتلا به دیابت نوع دوم محسوب می شود.
به گزارش برنا؛ عواملی نظیر ژنتیک، رژیم غذایی و سبک زندگی فاکتورهایی شناخته شده وتاثیرگذار در دیابت نوع 2 محسوب می شوند. اما طبق تحقیقات انجام شده یک عامل اجتماعی تاثیری به مراتب عمیق تر روی پیشرفت این بیماری دارد.
تجربه حس تنهایی حتی در مواقعی که به تنهای زندگی نمی کنید و با دیگران در تعامل هستید، می تواند خطر ابتلا به این بیماری را افزایش دهد.بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
پس از گذشت 10سال، 264 نفر یا 6.4% از همان شرکت کنندگان به دیابت نوع 2 مبتلا شدند. امتیازات تعیین شده در این افراد در مقایسه با کسانی که به دیابت نوع 2مبتلا نبودند، 1.42 به 1.33 بود. در این مطالعه، میان تنهایی و ابتلا به دیابت نوع 2 در مراحل دیگر زندگی رابطه ای قوی وجود دارد. این رابطه حتی با در نظر گرفتن سایر عوامل تاثیرگذار روی دیابت مانند سیگار کشیدن، مصرف الکل و گلوکز خون و فاکتورهایی نظیر افسردگی نیز همچنان به قوت خود باقی است.
نتایج تحقیق صورت گرفته بروی تاثیر تنهایی و ابتلا به دیابت نوع 2این اولین مطالعه انجام شده بروی تاثیرات تنهایی در ابتلا به دیابت نوع دوم است. تنهایی در واقع تجربه ای عینی از عدم رضایت از روابط اجتماعی و فردی است و لزوما ربطی به داشتن دوستان متعدد و فعالیت های اجتماعی مختلف ندارد.
البته روابط نزدیک دوستانه و اجتماعی می تواند روی دیابت نوع دوم تاثیر گذارد. در این مطالعه تعداد دوستان نزدیک فرد و اعضای خانواده که فرد مستقیما با آنها در ارتباط بود مورد بررسی قرار گرفت و مشخص شد که حذف هر یک نفر در دایره اجتماعی منجر به افزایش 12 درصدی ابتلا به دیابت در مرددان و افزایش 22% در زنان می شود.
در تحقیقات قبلی مشخص شده که گوشه گیری منجر به مرگ زودرس می شود. طی تحقیقی یک ساله، افراد بستری شده در بیمارستان بخاطر مشکلات قلبی مورد بررسی قرار گرفتند. احتمال فوت زنانی که در این تحقیق سطح بالایی از تنهایی را گزارش کرده بودند، سه برابر و در مردان 2 برابر گزارش شد.
محدودیت های تحقیق
یکی از محدودیت های این تحقیق، بررسی تنهایی تنها در یک نقطه زمانی بود. بعلاوه سوالات مطرح شده در این تحقیق در بردارنده مواردی همچون نحوه تجربه تنهایی، گوشه گیری اجتماعی و تنها زندگی کردن نبود. درضمن در این تحقیق مشخص نیست که تنهایی چطور باعث بروز بیماری دیابت نوع دوم می شود. اما ممکن است استرس روانی که باعث بروز حس تنهایی در افرد شده، باعث افزایش سطح هورمون های اپینفرین و کورتیزول شوند که هر دو هورمون نقش مهمی در پیشرفت دیابت نوع دوم دارند.
کاهش استرس می تواند با تاثیرات منفی تنهایی مبارزه کند
هنوز مشخص نیست که مدیریت استرس یا ایجاد روابط دوستانه و انجام بیشتر فعالیت های اجتماعی بتواند باعث کاهش خطر ابتلا به دیابت نوع دوم شود. از آنجایی که حس تنهایی یک مفهوم درونی است، داشتن دوستان متعدد و دایره وسیع اجتماعی به معنای تجربه کمتر این حس نیست. کسانی که به بهای داشتن روابط بیشتر از راحتی خود صرفه نظر می کنند، در نهایت مبتلا به استرس شده و با تحریک کورتیزول و التهاب باعث پیشرفت دیابت نوع دوم می شوند.
این دسته از افراد که براثر استرس متبلا به دیابت نوع دوم شده اند، می توانند برای جلوگیری از استرس، بروی مسائلی همچون خوردن غذاهای سالم و ورزش منظم متمرکز شوند.
آیا این خبر مفید بود؟
نتیجه بر اساس رای موافق و رای مخالف
منبع: خبرگزاری برنا
کلیدواژه: استرس رژیم غذایی ژنتیک سبک زندگی مردان ابتلا به دیابت نوع دیابت نوع دوم دیابت نوع 2
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.borna.news دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «خبرگزاری برنا» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۷۷۳۷۱۴۹ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
فقط یکی از معلمها میداند
خبرگزاری مهر، گروه مجله _ مرتضی درخشان: اینکه یک پسر در آینده چهکاره میشود را میتوان اول از همه از خودش پرسید و پاسخی که دریافت میکنید اغلب خلبان، پزشک یا مهندس است. البته ضمن احترام به صنف «لاستیک فروشان»، این قاعده، استثنائاتی مثل آن لاستیک فروش محترم هم دارد؛ اما این پاسخ اصلاً معتبر نیست، شما باید از افراد دیگر هم بپرسید، هرچند، در آنها هم پاسخ کلیشهای بسیار دیده میشود.
مثلاً در زمان ما پدر و مادرها مصرّاََ معتقد بودند که ضمن احترام به شغل شریف «حمالی»، ما نهایتاً حمال میشویم که البته بعضی اعتقاد داشتند که همان موقع حمال هستیم که البته با پیشرفت تکنولوژی و آشنایی پدر و مادرها با مشاغل جدید امروزه این رویه تغییر کرده و بخصوص مادرها معتقدند که بچهها «یک چیزی» میشوند که آن یک چیز حتماً حمال نیست.
خالهها و داییها معتقد بودند که این بچه هوش سرشاری دارد و ضمن احترام به «یک جایی»، یک روز این بچه به یک جایی میرسد! البته اگر شما رقیب فرزندان آنها بودید ضمن احترام به «هیچ جا» شما به هیچ جا نمیرسیدید.
عموها و عمهها خیلی متأثر از رفتار پدر و مادر شما آینده شما را ترسیم میکردند و اگر شما را دوست داشتند میگفتند که این بچه خیلی «باهوش» است و ضمن احترام به مقام شامخ «پدر»، یک روزی مثل پدرش یک چیزی میشود، اما اگر پدر شما و همسرش را دوست نداشتند، ضمن احترام مجدد به مقام شامخ «پدر» میگفتند، این هم مثل پدرش هیچ چیز نمیشود.
بهترین روش برای فهمیدن آینده فرزندان، جستوجو در بین معلمهای مدرسه بود. نه اینکه معلمها بدانند؛ اما یکی از معلمها معمولاً میفهمید. شما باید بگردید و برای هر دانشآموز آن معلم خاص را پیدا کنید.
از نظر مشاوران مدرسه که همه دانشآموزان اگر با همین روند ادامه بدهند ضمن احترام به «مشکلات جدی»، در آخر سال به مشکلات جدی بر میخورند. معلمها هم اغلب معتقدند که ضمن احترام به «زندانیان و خلافکاران»، دانشآموزان آخرش از راه بهدر میشوند و از این حرفها! اما یک معلم هست که انگار همهچیز را میفهمد، یکی که هر دانشآموز یکی برای خودش دارد و مال من «علیرضا افخمی» بود؛ معلم ریاضی سال اول دبیرستان.
من استعداد خاصی در فیزیک، هندسه و ورزش داشتم، خودم در کودکی فکر میکردم که فضانورد بشوم، در راهنمایی تصورم این بود که مدیر یک جایی خواهم شد، اما در دبیرستان، وقتی آقای افخمی به ما موضوع تحقیق داد که یک جوان چه خصوصیاتی باید داشته باشد، وقتی نتیجه کارها را بررسی کرد و به کلاس برگشت از یک ساعت و نیم زمان کلاس، حدود یک ساعت در مورد تحقیق من صحبت کرد. نه اینکه از تحقیق خوشش آمده باشد، نه! از یک جمله خوشش آمده بود. من یک جایی از این تحقیق برای نقل قول از پدرم نوشته بودم: «پدرم میگوید…» و همین جمله شده بود موضوع کلاس ما!
اصلاً قواعد تحقیق را رعایت نکرده بودم، حتی حرف مهمی هم در تحقیقات من نبود. علیرضا افخمیِ جوان، که خیلی لاغر بود و ریش کوتاه یک دستی داشت از این شکل نقل قول من خوشش آمده بود. او همان معلم من بود که فهمید قرار است چهکاره شوم، اما من همیشه با او «ارّه بده و تیشه بگیر» بودم. نهایتاً روزی که فهمیدم او درست فهمیده بود، دوست داشتم اینها را برایش بنویسم و بخوانم، اما سرطان این حسرت را به دل من گذاشت و آقای افخمی را توی بیمارستان پیدا کرد و با خودش برد.
خیلی دوست نبودیم، اما میتوانستیم در پیری دوستان خوبی باشیم. مثل بعضیها که این روزها دوستان خوبی برای هم شدیم. «علیرضا افخمی» خیلی شاگرد داشت، حتی شاید وقتی بعد از مدتها من را میدید نمیشناخت، اما من فقط و فقط یک افخمی داشتم…
کد خبر 6094247